یادش بخیر بابام مهندس ناظر بود یه ساختمون رو میدید تا تهش میرفت که چطور کار شده میگفت خونمون تحمل نه ریشتر رو داره ما هم همیشه خیالمون راحت بود . دیشب کل شبو نخوابیدم از زلزله میترسیدم بابا روحت شاد. ...
امروز 3 دی ماه 96 است . ومن در حالیکه وبلاگ رو بعد از یکسال باز کردم با مرور خاطرات غم مرا گرفت سه ماه است اتا کنارمان نیست نبودنت خیلی سخت است خیلی بابا خیلی بی تابم کاش نمیرفتی داغونم اما به رو نمی اورم و فقط میخندم و بروز نمیدهم اما درونم بیمار است کاش بابا کاش نمیرفتی خیلی زود رفتی ...
سلام به همه دوستان خیلی وقت بود که نتونسته بودم طرف وبلاگ بیام یه علتش تفاوت کردن وضعیت زندگی و صاحب دو فرزند شدن و دیگری حضور تلگرام و تنبلی نسبت به وبلاگه در هر حال سلام از طرف محمد مهدی و حنانه به همه دوستان و آشنایان سلام سلام
سلام به همه دوستان و آشنايان. عزيزان از همه شما به خاطر ابراز محبتاتون تشكر مي كنم و آرزو دارم همه شما ها شاد و هميشه خرم باشين و سال جديد رو با شادي آغاز كنين.
سلام به همگي . ماه آذر برام به ياد ماندنيه . ماه آذر و تولد محمد مهدي . يادش بخير چقدر آرزوي ديدن همچين روزي رو مي كردم كه محمد مهدي دو ساله بشه الان يكماه مونده تا تولدش .خدا رو شكر محمد مهدي از انجام هر كاري در جهت ريخت و پاش خونه خودداري نمي كنه . كشوها رو خالي مي كنه و ميره تو اونها ميشينه . ...