به افتخار پدرم ( بابا ابراهیم) به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید، ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش ! به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!! به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف می پوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش، اما بچه اش خجالت می کشه به دوستاش بگه این پدرمه! به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن.. همیشه مادر را به مداد تشبیه می کردم ، که با هر بار تر...